روی خاک ایستاده ام تا ستاره ها ستایشم کنند.


امروز مدام این شعر توی ذهنم قدم می زنه . مدتهاست که شعر نمی خونم ......


هرگز آرزو نکرده ام یک ستاره در سراب آسمان شوم

 یا چو روح برگزیدگان همنشین خامش فرشتگان شوم

 هرگز از زمین جدا نبوده ام

 با ستاره اشنا نبوده ام

 روی خاک ایستاده ام با تنم

 که مثل ساقه ی گیاه باد و افتاب را می مکد

 که زندگی کند

بارور ز میل...بارور  ز درد

 از دریچه ام نگاه می کنم

 جز طنین یک ترانه نیستم ... جاودانه نیستم

 روی خاک ایستاده ام

  تا ستاره ها ستایشم کنند

  تا نسیمها نوازشم کنند