Nokia 6120 classcic

http://www.internettico.com/classifieds/Member_Admin/clientimages/b6a0115a4617e285b4494126fbfNokia-6120-N529-1158-main.jpg

نکته ی مهم : قبل از شروع به خواندن این مطلب باید خاطرنشان کنم که شرکت نوکیا تجهیزات شنود در اختیار ایران قرار داد که توسط این تجهیزات مکالمات شخصی مردم ایران به راحتی قابل شنود و ردیابی هستند. ایرانیان برای نشان دادن اعتراض خود به عملکرد شرکت نوکیا از حدود سه ماه پیش از خریداری محصولات این شرکت خودداری کرده اند.


موبایل من در حال حاضر نوکیا ۶۱۲۰ کلاسیک هستش که من بعد یکی دو سال استفاده به شدت ازش راضی هستم.سیمبین ۹.۲ داره. پردازنده ی قوی داره.می تونه تا ۳۲ گیگ ساپورت کنه که از دوستام تا ۱۶ گیگش رو امتحان کردن  و اونطوری که گفته شده حتی وقتی کل رم رو پر می کنن افت سرعت چندان محسوس نیست!

سایت عصر نوشتن مقاله ای در موردش نوشته و این گوشی رو بررسی کرده . قسمت هایی از مقاله رو اینجا می ذارم . می تونین به خود سایت عصر نوشتن مراجعه کنین و این مقاله رو کامل بخونین.

‏Nokia 6120‎‏  گوشی ست که با وجودی که قیمت کاملا مناسب آن  ‏در نگاه اول ممکن است آن را در رده گوشی های معمولی قرار دهد با وجود سیستم عامل ‏Symbian 9.2‎‏ در ساختار آن به ‏یکباره در جایگاه بزرگان این رده می نشیند.با بررسی اجمالی میزان هزینه ای که جامعه کاربران موبایل در ایران برای خرید گوشی تلفن همراه می پردازند ، ردپای سه ‏نوع خریدار مختلف را می توان در این میان پیدا کرد : دسته اول کاربران گوشی های ساده در حد تماس و احیانا یک دوربین ‏معمولی که میزان هزینه آنها در این امر زیر یکصد هزار تومان است دسته دیگر طالب گوشی های همه کاره ولی نیمه ارزان ‏هسند که جمله معروف "تا دویست هزار تومان" را از این دسته فراوان می شنویم  و دسته دیگر نیز گوشی های مایه داری ‏حرفه ای هستند که با داشتن امکانات فراوان نظیر حافظه های بالا ، سیستم عامل ، دوربین فوق العاده و... تقریبا سقفی از ‏لحاظ قیمت ندارند.
در این میان کمتر اتفاق می افتد که یک گوشی از یک جامعه آماری به دیگری کوچ کند. به بیان دیگر بسیار ‏کم پیش می آید که گوشی با امکانات فراوان و خصوصیات برتر  را در دسته گوشی های میانه قیمت پیدا کرد. ولیکن این ماجرا ‏کاملا در مورد تازه وارد خانواده ‏Nokia‏ اتفاق افتاده است .
این گوشی جدید که با ظاهری کاملا محافظه کارانه در نگاه اول نوید ‏یک گوشی کاملا ساده را میدهد ‏Nokia 6120 Classic‎‏ نام دارد که حتی این روند محافظه کارانه در طراحی آن، در نام گذاری ‏گوشی نیز جلوه پیدا کرده است و کلمه کلاسیک در ساختار آن به ساده بودن ظاهر آن باز می گردد.در یک دید کلی 6120 نه ‏به خانواده گوشی های مولتی مدیای سری ‏N‏ تعلق دارد و نه می توان آن را به گوشی های هوشمند سری ‏E‏ منتسب کرد و ‏شاید این یکی از بهترین خصوصیات این گوشی است که دارای دسته بندی خاصی نبوده و اصطلاحا همه کاری با آن می توان ‏انجام داد. ‏
Nokia 6120‎‏ ظاهری کاملا جمع و جور و کوچک دارد و با ابعادی معادل 15×46×105 میلیمتری و وزن 89 گرمی بدون شک ‏کوچک ترین و سبک ترین گوشی دارای سیستم عامل در بازار است.

nokia-6120-04.jpg

یکی دیگر از نکات جالب در مورد این ‏گوشی این است که قیمت جهانی آن به نسبت قیمت آن در بازار ایران بطرز کاملا محسوسی بالاتر است جائیکه قیمت جهانی ‏ان چیزی در حدود 250 یورو است و قیمت آن در ایران حتی تا زیر 250 هزار تومان نیز یافت می شود.

وردی که بره ها می خوانند.

همین چند وقت پیش خواندن کتاب " وردی که بره ها می خوانند" رو تموم کردم. کتاب خوبیه.بیانش و سبک روایت داستانش رو دوست دارم .با اینکه کتاب یک موضوع جدی رو بیان میکنه اما طنز رو به هیچ وجه فراموش نکرده.این کتاب بصورت آنلاین نوشته شده ، یعنی نویسنده به مدت چهل شب زیر چشم خواننده ها این کتاب رو نوشته . و اولین رمان فارسی هست که به این شیوه نوشته شده. این  رمان چند داستان از زندگی یک شخص رو با هم روایت میکنه . یکی از این داستانها مربوط به ساخت سه تار جادویی هست که مرد داستان ما سعی دارد با طی چهل مرحله و ساخت چهلمین ساز به این سه تار جادویی دست پیدا کنه اما در مرحله سی و نهم ...

نمی خوام این کتاب رو اینجا نقد کنم یا نظری در موردش بگم ، فقط امتحانش کنید تا لذت خواندن یک رمان خوب  ایرانی رو درک کنید.

"سه‌تار، ساز اختناق است، ویولون ساز دموکراسی. از بس صداش لاجون است؛ بغضِ فروخورده است انگار؛ طنینِ مخفیِ ترس و شیدایی‌. می‌گویند یک نفر شنونده برایش کم است، دو نفر زیاد. اما دیده بودم حوالی سه صبح که همه‌ی اشباح مدرنیته در خواب‌اند و دیگر نه صدای رفت و آمد ماشینی هست نه صدای دور و درهمِ کارخانه‌ای، چنان رسا می‌شود این صدا که باید خفه‌اش کنی از ترس همسایه‌. دیده بودم که اگر وسیله‌اش نکنی برای رونق ِدکان رازهاش را پرده در پرده باز می‌کند بر تو. آخر، زن است این ساز(از پشت نگاهش کن، موهاش را بافته است انگار) و حساس است همانقدر که هر زنی. قهر می‌کند با تو. راه نمی‌دهد تو را به خودش اگر که نادیده بگیری‌اش. چقدر هم که اهل حسادت است این ساز! وقت‌هایی که بازی درمی‌آورد ساز دیگری بگیر دست‌ات، ببین چطور راه می‌آید با تو. به خود می‌گفتم این صدایی را که نیمه‌شبان بیرون می‌خروشد از این ساز چطور می‌شود شبانه‌روزی کرد؟ چطور می‌شود سه‌تاری ساخت جادویی؟ سه‌تاری که به یک زخمه زرد و سبز و آبی و قرمز کمانه‌ی رنگینی از صدا را بیفشاند توی فضا. دیده بودم این ساز با زبان راز سخن می‌گوید، گفتم از اهل راز شوم مگر نصیبم شود آن سه‌تار جادویی؛ سه‌تاری که در میانه‌ی کار بگوید: «تو ساز نزن، جیگر. خسته می‌شی. تو فقط مرا بگیر توی بغل، خودم می‌زنم برات.» پس لباس نجاران به تن کردم. گفتم دست به ارّه و چوب و تیشه بّرّم شاید مسیح در راه است. تاریکی افتاده بود روی شهر. نگاه کردم به ستاره‌ای در دوردست. «آیا پادشاهانی به اینسو می‌آیند؟» سوز سردی می‌آمد و برگ‌ها روی چمن به جنبشی نامرئی پچپچه می‌کردند. درِ اتاق باز شد و پرستار دیگری داخل شد؛ سپید پوش. و سپیدی اتاق و ملافه‌ها مکرر شد."

"راستش اگر زنده ام هنوز،اگر گه گاه به نظر می رسد که حتی پرم از جنبش حیات،فقط و فقط مال بی جربزه گی ست. می دانم کسی که تا این سن خودش را نکشته بعد از این هم نخواهد کشت.به همین قناعت خواهد کرد که برای بقا به طور روزمره نابود کند خود را:با افراط در سیگار،با بی نظمی در خواب و خوراک.با هر چیز که بکشد اما در درازای ایام.در مرگ بی صدا.بیهوشی؟نه. مرگ در اوج رخوت و بی خبری!چه رویایی از این بهتر برای آدمی بزدل که هزار سال است مرگ شانه به شانه ی اوست؟"